۳ مطلب با موضوع «کلاس درس» ثبت شده است

چند عدد روزانه‌نویسی کوتاه

۱- داشتم به این فکر می‌کردم آخر هر فصل یک پست با یک لیست بلند بالا از فیلم‌ها و سریال‌هایی که در اون مدت تماشا می‌کردم رو اینجا به انتشار می‌ذاشتم. اما نه حوصله دارم و نه توان انجام این کار. 

 

۲- در عین حال که وقت خیلی زیادی دارم، احساس کمبود وقت می‌کنم. برای زندگی، برای تفریح، برای همه چی. وقتی از مدرسه میام خستگی تمام بدنم رو به ستوه میاره. تازه کارهای مدرسه هم هست که باید داخل خونه انجام بدم. 

 

۳- کلاس؟ کلاس هم خوبه. نه اونقدر خوب. می‌گذرونم. به هر طریقی که هست. بچه‌ها درست نمی‌شن. چون خانواده‌های بدی دارن. البته یک سری اصلاحاتی در اونها به وجود اومده. مثل اینکه دیگه سوت داخل کلاس زده نمی‌شه. دانش‌آموزا همینجوری بدون اجازه از جاشون بلند نمی‌شن. یا اینکه چیزی داخل کلاس نمی‌خورن. 

این اصلاحات براشون به وجود اومده. اما چون والدین بدی دارن نمی‌شه بیشتر از این باهاشون کار کرد. 

 

۴- دانش‌آموز دارم که یک هفته نیومده مدرسه. پیگیرش شدیم می‌گه که مدرسه روحیه‌ام رو خراب می‌کنه :/ می‌خواستم بگم که اگه ده سال قبل مدرسه میومدی چیکار می‌کردی؟

واقعا نسل جدید خیلی لوس و سوسولن. سر کوچیک‌ترین چیزا ناراحت می‌شن. دل نازکن و خیلی راحت اشکشون درمیاد. نمی‌دونم اینا قراره توی آینده چیکار بکنن ...

 

۵- شیطونه هی بهم می‌گه که یک کانال پابلیک برای معلمی بزنم. هی با خودم می‌گم نه. 

من و کلاس

کل دانش‌آموزای کلاس سر یک سری موضوعاتی که حق دارن و تقصیر مدرسه است ناراحتن. عصبانی‌ان. اما فکر می‌کنن که من تمام مقصر این اتفاقاتم و روز یکشنبه یکی از دانش‌آموزا اومد داخل خصوصیم و چند تا پیام صوتی ارسال کرد و با من با لفظ «تو» صحبت می‌کرد. 

بهم گفت :« از سگ کمتری» ... «دیگه دوست ندارم بیای مدرسه» ... «خرس گنده». 

پیام‌های صوتی رو برای مدیر و معاونم فرستادم. نمی‌دونم قراره چه اتفاقی بیفته. اصلا مدیر و معاونم از من حمایت می‌کنن یا نه. 

هیچ کدوم رو نمی‌دونم ... 

فقط اینکه امسال به عنوان اولین سال تدریسم واقعا دارم چالش‌های خیلی سختی رو تجربه می‌کنم...

چندی روزمره‌نویسی (۳)

بعد از یک مدت مدید اومدم و بنویسم و فقط این رو بگم که خیلی خیلی سرم شلوغ بود. اکثر پست‌ها رو خاموش خوندم ولی نظری نمی‌دادم چون اصلا مجال و توانی برای نظر دادن نداشتم.

الان هم اومدم و پاره‌ای از اتفاقات کلاس و خارج از کلاس و زندگی عادی برام رخ داده رو اینجا بنویسم. 

 

۱- وضعیت کلاس چطور پیش رفت؟

هعی. از روز اول خیلی بهتر شده. تعداد دانش‌آموزای شلوغ کلاس به ۱۰ نفر می‌رسه در حالیکه روز اول فکر می‌کردم که همه‌شون شلوغکاری می‌کنن. اما به صورت کلی همه‌شون تقریبا کنترل شدن و یک نفر غیرقابل کنترل هست. یعنی این دانش‌آموز من رو بیچاره کرده. البته نه فقط من. بلکه کل مدرسه رو بیچاره کرده 🤦‍♂️. با یکی از اساتیدم این موضوع رو در میون گذاشتم و اون هم گفت که این دانش‌آموز بیش فعال هست و باید با کار کشیدن ازش این مورد رو برطرف کنم.

البته اگه بخوام بیش از حد ازش کار بکشم بقیه هم بهش حسادت می‌کنن و می‌گن که چرا به اون بیشتر از بقیه مسئولیت میدی.

 

۲- تجربه تدریس در این دو ماه در کلاس جدید چی بود؟

اولین توصیه‌ای که برای ورود به کلاس بهم گفته شد این بود که بیایم و بر اساس متون روانشناسی، ویژگی‌های اخلاقی و رفتاری دانش‌آموزان در اون بازه‌ی سنی که می‌خوایم تدریس رو کنیم رو شناسایی کنیم و سعی کنیم برای هر کدوم از این مواردی که شناسایی شد راه حل مناسبی رو داشته باشیم.

مثلا برای پایه‌ی پنجم دانش‌آموزا از توهین و تحقیر شدن خیلی بدشون میاد و اینکه با مسئولیت دادن به هر کدومشون باعث میشه که فعالیت در کلاس رو دوست داشته باشن. همچنین که احترام گذاشتن به هر کدومشون و هندونه زیر بغلشون گذاشتن هم مورد دیگه هست که در این سن باید رعایت بشه...

 

۳- والدین رو چجوری هندل کنیم؟

فعلا راه حلی ندارم. غیر از این که باید نادیده‌شون بگیریم. متأسفانه انقدر روی اعصاب آدم راه می‌رن که نا و توانی برای تدریس در اون روز نمی‌ذارن ... اینطوری بگم که می‌خواستم با دانش‌آموزان یک سری مباحث پایه‌ای عکاسی در زنگ هنر کار کنم که والدین بابت این موضوع اعتراض کردن و کلا قضیه کنسل شد .می‌خواستم بعد از چند جلسه کار کردن عکاسی یک جشنواره کوچولوی عکاسی داخل کلاس درست کنم و به نفرات برتر جایزه‌ای داده بشه اما متأسفانه والدین با این مورد همراهی نکردن. 

کلا آموزش و پرورش همینه. خیلی نمی‌تونی در کارهات انعطاف به خرج بدی. یا از بالا ایراد می گیرن یا از مدرسه و یا والدین :)

 

۴- دانش‌آموز خاصی هم دارم؟

آره دانش آموز بیش فعال دارم که بالاتر هم در رابطه‌اش توضیح دادم. اما یک دونه دانش‌آموز گوشه گیر دارم داخل کلاس. یعنی می‌دونم که حرف‌های زیادی برای گفتن داره اما دلش نمی‌خواد حرف بزنه. نمی‌دونم باید باهاش چیکار کنم... مامانش هم بهم گفت که این داخل خونه هم خیلی حرف نمی‌زنه :)

یک دونه دانش‌آموز دیگه هم دارم که فکر کنم خیلی خوب نمی‌تونه حرف بزنه. نمی‌دونم به مامانش بگم که سراغ یک گفتار درمان بره یا نه... 

 

۵- چالشی‌ترین مورد تا الان چی بوده؟

اینکه برگه‌های دانش‌آموزا رو باید تصحیح کنم. تکالیفشون رو تصحیح کنم. خیلی زیاد و البته خسته‌کننده است. اصلا دست و دلم برای تصحیح و نمره‌گذاری نمی‌ره. نمی‌دونم باید چیکار کنم :(

 

۶- آلودگی هوا

یک روز هم به دلیلی آلودگی هوا کلاس‌ها مجازی شد. اول خیلی خوشحال شدم. چون می‌تونستم با خیال راحت تدریس کنم و مباحث رو جلو می‌رفتم اما بعد از پایان کلاس مجازی سردرد شدیدی گرفته بودم. اصلا نمی‌دونم این کلاس مجازی رو چه کسی اختراع کرده؟ خیلی مزخرفه. خدا اون روز رو برای کسی نیاره که بخواد مجازی تدریس کنه. اون هم به ۴۰ تا دانش‌آموز ابتدایی ...

درباره وب
«۹ کاذب» یک پست داخل فوتباله که بازیکن به عنوان مهاجم در نوک زمین میاد عقب و به هم‌تیمی‌هاش در پاسکاری و بازیسازی کمک می‌کنه... علت انتخاب؟ شاید به این دلیل که اسم دیگه‌ای به ذهنم نمی‌رسید :دی