روزانه نویسی سوم

برخلاف شب قبلی امشب، شب آرومی نبود. 

فعلا زنده‌ام :)

تو همون امیری هستی که ۵ سال پیش مسابقه وبلاگی گذاشته بود؟ :_(

پاسخ امیر + :
آره ولی ۵ سال پیش بود؟ :)))

چه زود گذشت پس

سال ۹۹ بود فکر کنم :)

💔

پاسخ امیر + :
واقعا هر جور فکر می‌کنم چجوری توی اون سن و سابقه کم اومدم و اون مسابقه رو برگزار کردم :))))


💔🖤

 

+ دلم گرفته... بچه گانس گریه کنم ؟ 

پاسخ امیر + :
نه اصلا :)

بعضی وقتا لازمه که گریه کرد. اما خودم فکر می‌کنم که بعد از گریه باید بلند بشیم و قوی تر کار کنیم. نه اینکه کلا همه چی رو بذاریم کنار و بگیم دیگه به هیچ چیز دیگه نباید گریه کرد. اما بعد هر شکست و ناراحتی گریه کردن خیلی فایده‌ای نداره.

پاره شدیم بابا... اه.

پاسخ امیر + :
یک بار با صداشون از خواب پریدم...

😭😭😭

پاسخ امیر + :
جای شما هم صدا میومد؟

چه خبر ؟

پاسخ امیر + :
سالمم :)

خیلی سخته :) 💔🖤

 

میدونم آره درسته .... ان شاالله دل منم ی روزی آروم شه و بتونه دووم بیاره و با قدرت ادامه بده

پاسخ امیر + :
ایشالا

چندسالت بود مگه؟ :))

شوق و ذوق جوانی....

پاسخ امیر + :
۲۰ سال بودم اون موقع

واقعا. الان انگار ۴۰ سالمه :))

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
درباره وب
«۹ کاذب» یک پست داخل فوتباله که بازیکن به عنوان مهاجم در نوک زمین میاد عقب و به هم‌تیمی‌هاش در پاسکاری و بازیسازی کمک می‌کنه... علت انتخاب؟ شاید به این دلیل که اسم دیگه‌ای به ذهنم نمی‌رسید :دی