اول بگم که کامنتها رو خوندم ولی باور کنین حتی نمیتونم به این فکر کنم که چه پاسخی بدم. فقط ممنون از اینکه میخونید. سرم خیلی شلوغه ...
.
+ شما جات رو عوض کن.
- نمیخوام
+ هن؟
خلاصهای از روند این روزهام. یعنی هر جابهجاییای که بخوام داخل کلاس داشته باشم باید یک دور بیام و صحبت بکنم و پند و نصیحت بکنم که دانش آموزا بخوان جاشون رو عوض کنن. انقدر که دانشآموزا پررو بار اومدن. قشنگ روی حرف من میایستن :/
.
یک اشتباهی که داشتم این بود که روزهای ابتدایی دانش آموزان رو به دفتر میبردم چون واقعا با اهرم فشارهای این مدرسه آشنایی نداشتم و بعدش متوجه شدم که دفتر از این کارم ناراضی هست که هیچ، کار خاصی هم برای از بین بردن بی نظمی دانشآموزان نمیتونه انجام بده :)
خلاصه که فقط خودم هستم و خودم تا بتونم مسائل کلاس رو داخل خود کلاس حل بکنم ... اما متأسفانه هندل کردن ۳۸ تا دانشآموز با پایهی ضعیف و بینظمیهاشون یک مقدار سخته.
.
متوجه شدم که اگه دانشآموزان رو مشغول نگه دارم، راحتتر میتونم کنترل کلاس رو داشته باشم. اما خب با چه کارایی میتونم اونا رو مشغول کنم؟
فکر کنم یک بسته کوییز همیشه باید همراهم باشه که هر موقع وقت کلاس خالی بود بتونم ازشون کوییز بگیرم.
.
دانش آموزا فهمیدن که سنم کمه. اولین حدسهایی که زدن بین ۲۰ تا ۲۳ سال بود. رد کردم. گفتن ۳۰ گفتم نزدیک شدین :دی. فعلا با قدرت ریش تونستم سن خودم رو بیشتر نشون بدم اما متأسفانه وقتی بخوام حرف بزنم، خود صدام باعث میشه که جوونتر دیده بشم :دی.
[برو به فرم ارسال نظر]