قرار نبود اولین روز کلاسیم انقدر غمناک باشه. دارم انشاهاشون رو میخونم. خیلی اشتباهات املایی دارن و نشون میده که معلمای پایهی خوبی نداشتن ... نمیدونم چیکار کنم :(
این برگه بدترینشون بود. بهشون گفتم آرزوتون رو در یک صفحه بنویسین و این متن رو نوشته ...
گفته به مکانیکی علاقه منده و بقیهاش هم خوندنش راحته به نظرم. تا جایی که متوجه شدم دانش آموز ضعف دیداری و شنیداری داره.
یکی از دانش آموزام لکنت زبان داره و باید ببینم برای اون هم میشه کاری کرد یا نه.
طبق معمول دوقلو هم داخل کلاس داریم :)
آخر کلاس هم یک نفر از دانش آموزا میخواست بهم دست بده من قبول نکردم و گفتم :«دست نه.»
به نظرم خیلی رو ندادم ولی باید قاطع تر برخورد بکنم. علیرغم میل باطنیم زمینه رو برای سفته زدن در روز دوشنبه فراهم کردم اول کاری یکم زهر چشم بگیرم بد از آب درنمیاد :)
+دیروز بین کلاس چند پایه و تک پایه گیر کرده بودم. هر کدوم یک سری مزایا داشتن. اول انتخابم چند پایه بود ولی خب در نهایت تصمیم بر همین تک پایه شد. همه پیشنهادشون چند پایه بود ولی بابام گفت تک پایه بهتره و من به حرف بابام کردم... امیدوارم که به خوبی تموم بشه.
[برو به فرم ارسال نظر]