زخم کهنه

چهار سال قبل یعنی زمانی که کنکوری بودم، یک ماه قبل از شروع آزمون کنکور در وبلاگم پستی رو منتشر کردم (دقیقا یک ماه نبود) و دو نفر مزاحم توی اون پست وبلاگم چیزی گفتن. مزاحم عبارت درستی نیست. فحاش عبارت مناسب‌تری می‌تونه باشه. از قضا این دو نفر فحاش قبل از این هم داخل وبم بودن و با انتشار هر پستی از جانب من در سریع ترین زمان ممکن میومدن و کامنت پر از فحش می‌دادن. توهین‌هایی که می‌شد حتی به خانواده‌ام هم مربوط می شد. 

احتمالا از فشار روانی سال کنکور اون هم برای کسی که تجربی می‌خونه خبر دارین و من هم متأسفانه با دیدن این کامنت‌ها بیشتر از قبل تحت روان پریشی قرار می‌گرفتم و روزانه در حین مطالعاتم عوض اینکه تمرکزم بر مطالعه باشه به اتفاقات و حرف‌هایی که بهم زده می‌شد توجه می‌کردم. حالا حدس بزنین اون دو نفر فحاش چه کسایی بودن؟ پسردایی‌هام که آدرس وبم رو قبل از اینکه باهاشون دشمن بشم بهشون داده بودم. فرض کنین که فحش خانوادگی می‌دادن :)‌ 

اینکه چرا میومدن فحش می‌دادن (بعضا فحش‌های خانوادگی)‌ قضیه‌اش طولانیه ولی همینقدر بدونین که سر یک قضیه‌ای که من هم بخشی‌اش رو مقصر بودم با هم دشمن شدیم و بعد از اون اتفاق این دوستان که آدرس وبم رو داشتن خیلی سریع به وبم میومدن و با کامنت‌هاشون بهم اظهار لطف می‌کردن. حتی کار به جایی رسید که کامنت گذاشتن رو برای اعضای غیربیانی محدود کردم اما انقدر که آدم‌های باشعوری بودن، حساب کاربری درست کردن و به فحاشی‌شون ادامه دادن ... و در دنیای واقعیت هم مجبور بودم تایمی رو باهاشون روبه‌رو بشم و همین بیشتر از قبل من رو آزار می‌داد و بعد از اون که می‌خواستم درس بخونم مدام واکنش‌های اونا و خودم رو بررسی می‌کردم و خیلی از زمان مطالعه‌ام رو صرف نشخوار فکری برای این افراد می‌کردم و توجه کمتری به درس می‌داشتم. 

و حالا یکی از اون دو نفر امسال و چند روز دیگه باید کنکور بده. وضعیت درسی‌اش رو شنیدم خیلی خوبه و هدفش هم خارج رفتنه. کاری با این موضوع ندارم. نوش جونش به هر حال تلاشش رو می‌کنه. اما با خودم می‌گم ای کاش حداقل یک ذره از اون حس و حالی که من داشتم رو این ایام توسط خودش تجربه بشه. تا بدونه چه جهنمی برام درست کرده بود. حتی بعضی وقتا این فکر بهم خطور می‌کنه که من هم بیام و یک سری شیطنت‌ها براش به وجود بیارم و در نهایت در نتیجه‌ی کنکورش تأثیر منفی بذارم. اما در نهایت به خودم میام و می‌گم که من بزرگترم و باید مثل یک فرد بالغ رفتار کنم. نمی‌دونم چه اتفاقی توی کنکور براش میفته اما خب با توجه به شواهد و قرائن احتمالا نتیجه‌ی خوبی براش رقم می‌خوره و این وسط می‌رسم به این پرسش که نقش خدا این وسط چیه؟ چرا اون احساساتی که تجربه کردم رو برای اون شخص هم در نظر نمی‌گیره. چرا در طول سال تحصیلی این اتفاقات تلخ براش رقم نمی‌خورد؟ خدایی که ادعا می‌کنه که عادل هست چرا یک جا اتفاقی که برای من افتاد رو برای اون نشون نمی‌ده؟

سعی می‌کنم نسبت به این قضیه بیخیال باشم. اما نمی‌تونم. مسأله‌ی عجیبی هست. مثل زخم کهنه‌ای که احتمالا چند وقت دیگه تازه می‌شه ...

 

+امتحان امروز صبح خوب بود. پاس می‌شم.

خب چرا ادرس وبو عوض نمیکردین ؟ 

پاسخ امیر + :
چون می‌خواستم بهشون نشون بدم که آدم قوی‌ای هستم و کامنت‌هاشون برام خیلی مهم نیست.


البته شاید هم اون موقع همچین راه حل ساده‌ای به ذهنم نمی‌رسید ...

 خدایی که ادعا می‌کنه که عادل هست چرا یک جا اتفاقی که برای من افتاد رو برای اون نشون نمی‌ده؟

برابری یعنی اینکه دقیقا این اتفاقی که برای شما افتاد در همون دوران و به همون شکل برای اونا هم بیافته .  عدالت لزوما برابری نیست .

همونطور که احتمالا اون اشخاص اون زمان شما رو درک نمیکردن و نمیدونستن چقدر اذیت میشین طبیعیه شما هم اذیت شدن اونارو درک نکنید . نهایتا به نظرم همینکه شما چنین طرز فکری دارید و با توجه به ظلمی که به شما شده دقیقا مثل خودشون رفتار نمیکنید برنده اید .

 

پاسخ امیر + :
من اینجا عدالت رو قانون سوم نیوتون در نظر گرفتم که حین نوشتن متن احساسات بر من غلبه کرد و اشتباه فکر کردم عدل همون برابریه ...

درسته چیزی که من خواستم برابری بود در حالیکه عدالت رو باید بخوام که یک چیز دیگه هست ...

قطعا اون زمان من رو درک نمی‌کردن ولی این قسمت رو نتونستم متوجه بشم
طبیعیه شما هم اذیت شدن اونارو درک نکنید
بله ولی خیلی سخته :)

عمیقا متوجه ام که چه دردی رو کشیدین...

کلا بار روانی تجربی بودن خودش سنگین و بد هست چه برسه به اینکه دیگه اینطوری هم اذیت بشین...

پاسخ امیر + :
:(

اون سال خیلی از لحاظ روحی و روانی به هم ریختم و روی جسمم هم تأثیر منفی گذاشت.

چه آدمای نفهمی :(

پاسخ امیر + :
نمی‌گم من هم تقصیری در اون دشمنی نداشتم ولی باز هم برای جبران سعی خودم رو کردم اما اون افراد اینطوری واکنش نشون دادن ... بچه گانه ترین رفتاری هست که تا حالا دیدم ...

وقتی این متن رو خوندم حقیقتا یاد حق خوری ها و غم هایی که تحمل کردم افتادم و گریه کردم.

میخواستم  در واقع دیروز پیام بذارم..

زخم های کهنه یه جور هست که انگار ترمیم شده ولی اون اعماقش هنوز زخم تازه هست و رفع نشده شاید فقط تطبیق پیدا کرده ،بدن خودش! 

میگن صحبت در رابطه باهاش بهتر از توی خود ریختنه!

 اینم حرفه درستیه ما که خبری از زندگی اون افراد نداریم... زندگی هزار چرخ میخوره 

و این ضرب المثل کوه به کوه نمی‌رسه ولی آدم به آدم که میرسه.

البته می‌دونم ما اون مدل آدم ها نیستیم ولی حالا ما نشد یکی دیگه اون کار رو انجام میده که معادل بشه 😁

اما با غم های نشسته بر قلب نمیشه کاری کرد شاید یه روزی ترمیم بشه یه جوری.

گاهی با این جملات خودمو آروم میکنم:

و خدا آنچه بر ما گذشت را جبران خواهد کرد

گاهی میگم خدا منو بالا ببر تا بتونم روزی با توانایی و قدرتم نشون بدم انسان بودن واژه ای زیباست که شامل بعضی از موجودات نمیشه.

امیدوارم زندگی شادی بهتون بده و اصلا یادتون بره:) 

 و اینم بدونید زندگی این چیزا رو داره متاسفانه.. و هوشیار تر باشید.

پاسخ امیر + :
بله فقط تطبیق پیدا کرده ...

من هم به همین دلیل متن رو نوشتم. 

موقعی که اون کامنت پر از محتوای فحش رو خوندم که الان هم تک به تک محتویاتش رو حفظم، نتیجه‌ی دومین (یا سومین) آزمون سنجشم اومد و خیلی خیلی ناامید شدم و یک نفر مثل فرشته‌ی نجات اومد و اون یک ماه و نیم آخر خیلی کمکم کرد و باعث شد که خیلی خیلی پیشرفت کنم. احتمالا بشناسید اون فرد رو :) 
اگه زودتر فقط یکم زودتر این اتفاق میفتاد شاید همه‌چیز خیلی خیلی بهتر هم می‌شد. چون روند پیشرفتم خیلی سریع و برق آسا بود ...

ممنونم از شما 

+امیدوارم که جواب کامنتتون رو بخونین
من چند تا سوال در رابطه با مقاله دارم می‌تونم ازتون بپرسم؟

با توجه به اینکه طرف بعد از 4 سال تازه الان کنکور داره (سراسری دیگه؟) اون موقع کلاس هشتم نهم بوده .

رفتار بچگانه اس دیگه .

پاسخ امیر + :
البته دو نفر از پسر دایی هام بودن که یکیشون یک سال از من کوچیکتر بود‌.

خدا خیرش بده ایشالا موفق باشه و خدا خواسته های دلش رو براش برآورده کنه.

بچه های وب خوبن اینم از هدیه های وبلاگستانه :) 

ایشالا توی زمینه های دیگه خدا زودتر بنده هاشو سر راهتون قرار بده تا موفق تر باشید:))

+ بله حتما خوشحالم میشم بتونم کمک کنم.

پاسخ امیر + :
:))

یک آرام خانوم نامی بودن :)

😅
اگه منظورتون اونی که هست که فکر می‌کنم، نهههه هنوز زوده :))

+ سوالم اینه که من یک مقاله نوشتم. البته مقاله نه ولی ساختارش با مقاله یکسانه فقط محتواش رو نمی‌دونم خوبه یا نه ... و مقاله هم به شیوه علمی ترویجی نوشتم. یعنی اینکه تولیدی‌ای از من نبوده و صرفا از چند تا مجله و مقاله و منابع خارجی نوشتم و می‌خواستم ببینم که چجوری می‌تونم به مراحل بالاتر برسونمش که چاپ بشه و برام ثبت بشه ...

عههه منو میگین؟D:

یعنی حدس اش رو زدما خب ولی گفتم شاید من نیستم و یه نفره دیگه باشه از بچه های وب.

البته کاری که نکردم همش نتیجه تلاش و زحمات خودتون بوده اما خوشحال شدم ازم تعریف کردین 😌😊 :)))))))

عههه نه دیگه خودتون رو لو دادین خخخ  حالا میبینیم 😎

باورش برام سخته اشک تو چشمام جمع میشه 🥺

 که این مدت چند سال به این سرعت گذشت اما خب اون موقع خیلی دیر می‌گذشت.. 

خوشحالم موفق شدین و هستین :)

واقعا برام وبلاگ مثل یه خانواده بود و هست و موفقیت و جایگاه ویژه بچه ها برام باعث افتخاره💜

موفقیت هاتون رو دست کم نگیرید و تلاش بیشتر کنید فقط به این شغل اکتفا نکنید و توی زمینه های دیگه مهارت و دانش خودتون رو نشون بدین.

شما بااستعداد هستین:))

 

+اولین کار اینکه حیطه تون رو مشخص کنید یعنی الان این مقاله تو چه زمینه ای هست و بگردید استاد تو همون زمینه کاری و حتی مشابه پیدا کنید.

تو حیطه کاری ما اینجوری که خودمون به تنهایی نمی‌تونیم به قولی باید یه نفر باتجربه در رشته مون بهمون کمک کنه و نویسنده مسؤل باشه تا مجلات مخصوصا خارجی حرف و مطالب جمع آوری شده ما رو قبول کنه امکانش هست که تک نویسنده مقاله چاپ بشه اما یه مقاله خوب در گرو یه تیم خوبه:)

برای استاد راهنما میتونید از اعضای هیات علمی تون استفاده کنید اونا چون نیازمند این هستن که شرح وظایف شون که یکیش چاپ مقاله هست رو انجام بدن بسیار پیگیر این موضوعات هستن.

برای مرحله اول چاپ توی مجلات داخلی دو تا کار میتونید کنید یک کنگره ها و همایش داخلی حیطه خودتون رو پیدا کنید و زمانی که اعلام ارسال خلاصه مقاله بود، شما هم خلاصه مقاله تون رو بفرستید تا داوری کنن و توی مجلات که این کنگره یا همایش رو ساپورت می‌کنه چاپ بشه مثل مجله سیویلیکا و ISC.

دو برای بار اول و تجربه مقاله تون رو سابمیت یه مجله کنید( مجله حیطه کاری تون مثلاً بررسی کنید اون متن داخلی از چه مجله ای داخلی  بوده از قسمت رفرنس مقاله نگاه کنید)  تا ایراد هاتون رو بهتون بگن چون اونا برای این کار داور های مخصوص خودشونو دارن.

برات پیج یا کانال خوب دیدم میفرستم تا بهار متوجه بشید چی میگم.

و اینم بدونید  باید چارچوپ مقاله  و چکیده تون مناسب با اون مجله باشه مثلاً میگه به این فرمت باید شما پیش نویس مقاله یا پروپوزال ات رو بفرستی.

راستی اگر ایمیل دانشگاهی داشته باشین بهتره از مسؤل آی تی دانشگاه تون بپرسید و همین طور vpn.

پاسخ امیر + :
بله شما بودین :))


:دی
خیلی سریع گذشت :)
ممنونم


برای چاپ داخل همایش‌ها فکر نکنم کار سختی باشه نه؟
اما مجله و اینا احتمالا خیلی سخته ...

:)))))))))

 

:)

خواهش میکنم.

 

آره البته بازم بسته به همایش داره شما بفرستید و نگرانش نباشید باید از یه جا شروع کرد و خب ببینید چی نظر میدن که تصحیح کنید و باعث پیشرفت تون بشه.

 

 

پاسخ امیر + :

:)


دیگه دونه به دونه همایش‌ها دارم ارسال می‌کنم چیزایی که نوشتم رو. امیدوارم که قبول کنن. 
فقط این ضوابط و فرمت‌هایی که گفته یک مقدار اذیت کننده است. 

نه برای حداقل دو نهایت سه همایش بفرستید تازه اونم توصیه نمیشه مخصوصا اگر مجلات خارجی باشه ...

چون ممکن بعضی از داور های مشترک داشته باشه 🤦🏻‍♀️

آره میدونم :/

پاسخ امیر + :
دو تا فرستادم که تازه یکیشون هم حتی رعایت نکردم ضوابطش رو ولی تأیید نهایی ور گرفت و باید پرداخت کنم :| منتظر موندم ببینم اون مقاله دیگه نتیجه‌اش چی میشه که همه چیش رو رعایت کردم ...

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
درباره وب
«۹ کاذب» یک پست داخل فوتباله که بازیکن به عنوان مهاجم در نوک زمین میاد عقب و به هم‌تیمی‌هاش در پاسکاری و بازیسازی کمک می‌کنه... علت انتخاب؟ شاید به این دلیل که اسم دیگه‌ای به ذهنم نمی‌رسید :دی