دیروز یعنی ۱۲ اردیبهشت روز معلم بوده و الان هم در هفتهی معلم قرار داریم و میخواستم یکم از سختیهایی که به چشم دیدم و لمس کردم بگم. اما سکوت میکنم. چون نمیدونم چی بگم. فقط خطاب به اون دانشجومعلمایی که الان با هزار و یک بدبختی میرن مدرسه به عنوان اضافه کار و کلاهی که سرشون رفت و ...
به نظرم روز معلم رو نباید تبریک گفت. چون باعث میشه کلی اعصاب خوردی به ذهنم بیاد. اینکه امسال چه ظلمی بهمون کردن. چه «بیگاری» ای ازمون کشیدن و خیلیها یعنی خیلی از دانشجوهایی که الان دارن به عنوان اضافه کار تدریس میکنن، دارن تاوان ترس و حماقت بیجاشون رو میدن و من هم نزدیک بود دچار همچین اشتباهی بشم ...
معلمی خیلی شیرینه. خیلی شغل ایده آلیه. اما واقعا توی این شرایط نمیشه. توی این وضعیت، توی این جایگاهی که الان معلما داخلش قرار دارن. باور کنید سخته. باور کنید اون طرف چهرهی ساکت و مظلوم معلمی که میبینید پر از درد و رنجی هست که کشیده و طی کرده و الان باز هم به جایگاهی نرسیده. نمیخواستم سیاه نمایی کنم. اما این سیاه نمایی نیست. واقعیته. واقعیت یک معلم ...
شاید بعدا بیشتر توضیح بدم که چه اتفاقایی افتاد ... اما الان ترجیح میدم ساکت باشم ...
[برو به فرم ارسال نظر]