دیروز یعنی ۶ فروردین روز «امید و شادباش نویسی» بود و در این روز و در ایران باستان موفقیتهای مختلفی رخ داده و در نوع خودش خیلی جالب بود. من هم خیلی فکر کردم که دقیقا دیروز چه موفقیتی رو کسب کردم که بیام و اینجا در رابطه باهاش بنویسم. موفقیت خاص و بزرگی نداشتم اما اتفاق جالبی دیروز افتاد که به نظرم باید بنویسمش. توی شهر غریب بودم. نه اونقدر غریب اما خب اونجا زندگی نمیکنم. بگذریم، نیاز خیلی فوری به خودکار داشتم و هر چی گشتم خودکاری پیدا نکردم. ساعت نزدیک زمان افطار بود. یک چیزی حدود کمتر از یک ساعت مونده به افطار بود و طبیعتا خیلی از مغازهها بسته بودن و با استفاده از نرم افزار «نشان» لوازم التحریر های مختلف رو چک میکردم که به سمتشون برم. امید خیلی زیادی نداشتم. اما به هر طریقی ادامه میدادم. لوازم التحریر اولی که از جلوش رد شدم بسته بود. لوازم التحریر دومی رو پیدا نکردم. شاید هم بسته بود اما از طریق نقشه نتونستم چیزی رو پیدا کنم. تقریبا ناامید شدم که گوگل رو باز کردم و لوازمالتحریرهای اون شهر رو با گوگل مپ سرچ کردم. یکی رو همینطوری شانسی زدم. فاصلهاش نسبتا دور بود اما خب امید داشتم که باز باشه ... تقریبا نیم ساعت مونده به زمان افطار بود که به مغازه مورد نظر رسیدم و با کمال تعجب دیدم که مغازه بازه و تونستم خودکار رو بخرم :) این موفقیت هر چقدر کوچیک اما باز هم بهم خاطر نشان کرد که اصرار و تداوم برای رسیدن به چیزی و دست یافتن به اون ضریب موفقیت رو به طرز عجیبی افزایش میده :)
شما دیروز چه موفقیتی رو داشتین؟ :) حتی اگه بگین ۲۴ ساعت روز رو خوابیدین هم میتونیم موفقیت در نظر بگیریم چون خیلیا هم از انجام این کار ناتوان هستن :دی
[برو به فرم ارسال نظر]