۱- ارشد رو در جایی که خواستم قبول شدم اما اداره محل خدمتم برای ادامه تحصیلم خیلی اذیتم کرد... خیلی خیلی خیلی زیاد. چون رشتهای که میخواستم بخونم با رشتهی کارشناسیام تطابق نداشت و به همین جهت برای دادن مجوز ادامه تحصیل تمام زورش رو زد که نتونم مجوز رو بگیرم. هر چند که من هم بیکار ننشستم و یک روز کامل دعوا کردم تا تونستم بالاخره اون مجوز لازم رو بگیرم.
۲- از اطرافیان میشنوم که به هر طریقی که هست ادامه تحصیل بدید. میگن که:«تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها.» قطعا توی ادامه تحصیل چیز خاصی هست که همهی بزرگانی که دلسوزم هستن بهش اشاره میکنن. تازه اینکه میگن «به هر طریقی» هم برام جالب تر هست. به هر حال گزینه ادامه تحصیل رو انتخاب کردم و دارم پیش میبرم.
۳- تحصیل کنار خدمت در یکی از ارگان ها واقعا یکی از سختترین کارهای دنیاست. اون هم چه مقطعی؟ ارشد! جایی که مطالعه و تحقیق و پژوهش حرف اول رو میزنه. من هم واقعا توی این زمینه یک مقدار تنبل هستم و باید یک مقدار به خودم بیام.
۴- امسال تدریس ندارم. نمیدونم چجوری توضیح بدم. چون خیلی سخته توضیح دادنش. ولی کلاس نمیرم.
این مدت خیلی اتفاقات افتاده ولی واقعا توضیح دادن هر کدوم انرژی خاص خودش رو داره. خستهام؟ شاید! نمیخوام اینطوری دیده بشه ولی خب به هر زحمتی هست دارم خودم رو میکشونم جلو. شاید اولویتهای زندگیام الان خیلی تغییر کرده باشه و وبلاگ رفته باشه آخرای چک لیستم. روزهایی هم هستن که اصلا نمیدونستم وبلاگی داشتم/دارم. برای همین خیلی خیلی کمتر سر میزنم و اصلا فرصتی هم برای خوندن کامل پبلاگها رو ندارم. شروع مجدد وبلاگ نویسی؟ فکر نکنم! خسته تر از این حرفام. به نوشتن ادامه خواهم داد؟ بله. تا جایی که توان داشته باشم. پست فیلم و سریال چی؟ آخر این ماه پست رو همینجا میرم :)